روز بزرگداشت فردوسی | 25 اردیبهشت روز پاسداشت زبان پارسی
حکیم ابوالقاسم فردوسی شاعر و حماسه سرای ایرانی است که از آوازه ی جهانی برخوردار است. ایشان را حکیم سخن و حکیم توس نامیده اند. فردوسی بر طبق نظر پژوهشگران سرودن شاهنامه را از سن 30 سالگی آغاز نمود که شاهنامه یکی از بزرگترین آثار نوشته های ادبیات کهن پارسی است.
تاریخ تولد حکیم ابوالقاسم فردوسی
فردوسی در سال 329 هجری قمری برابر با 319 هجری خورشیدی در روستای باژ واقع در شهرستان توس خراسان متولد شد.
فردوسی در چه دورانی می زیسته است؟
آغاز زندگی حکیم ابوالقاسم فردوسی هم زمان بود با دوره ی ساسانیان. این دوره هم زمان بود با شروع جنبش استقلال خواهی و هویت طلبی در میان ایرانیان.
آثار فردوسی
از آثار فردوسی می توان به شاهنامه اشاره کرد که پرآوازه ترین سروده ی فردوسی است که شامل 60000 بیت و یکی از بزرگترین سروده های حماسی جهان است که سرایش آن حاصل دست کم 30 سال تلاش فردوسی است.
علت نامگذاری روز پاسداشت زبان فارسی
بر اساس گفته های تاریخی 25 اردیبهشت روزی بوده است که حکیم ابوالقاسم فردوسی پس از 30 سال سرودن شاهنامه را به پایان رسانده است و به همین علت این روز، روز پاسداشت زبان فارسی نام گرفته است.
بیشتر بخوانید: تبریک روز زبان فارسی
معروف ترین اشعار فردوسی
دانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست منست
هنر نزد ایرانیان است و بــس
ندادند شـیر ژیان را بکس
همه یکدلانند یـزدان شناس
بـه نیکـی ندارنـد از بـد هـراس
دریغ است ایـران که ویـران شود
کنام پلنگان و شیران شـود
چـو ایـران نباشد تن من مـباد
در این بوم و بر زنده یک تن مباد
همـه روی یکسر بجـنگ آوریـم
جــهان بر بـداندیـش تنـگ آوریم
همه سربسر تن به کشتن دهیم
بـه از آنکه کشـور به دشمن دهیم
چنین گفت موبد که مرد بنام
بـه از زنـده دشمـن بر او شاد کام
اگر کُشــت خواهــد تو را روزگــار
چــه نیکــو تر از مـرگ در کـــار زار
گزیده ای از بهترین آثار فردوسی
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیوان و گردان سپهر
فروزنده ماه و ناهید و مهر
ز نام و نشان و گمان برترست
نگارندهی بر شده پیکرست
به بینندگان آفریننده را
نبینی مرنجان دو بیننده را
نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاه
سخن هر چه زین گوهران بگذرد
نیابد بدو راه جان و خرد
خرد گر سخن برگزیند همی
همان را گزیند که بیند همی
ستودن نداند کس او را چو هست
میان بندگی را ببایدت بست
خرد را و جان را همی سنجد اوی
در اندیشهی سخته کی گنجد اوی
بدین آلت رای و جان و زبان
ستود آفریننده را کی توان
به هستیش باید که خستو شوی
ز گفتار بیکار یکسو شوی
پرستنده باشی و جوینده راه
به ژرفی به فرمانش کردن نگاه
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
از این پرده برتر سخنگاه نیست
ز هستی مر اندیشه را راه نیست