معرفی انواع تست های شخصیت شناسی و شغلی

1- تست دیسک:
DiSC یک ابزار ارزیابی شخصی است که هر ساله توسط بیش از یک میلیون نفر برای کمک به بهبود کار تیمی، ارتباطات و بهره وری در محل کار استفاده می شود. با انجام تست دیسک میتوانید نتایجی درباره سبکهای رفتاری شخصیت خود بدست آورید.
دیسک، یک زبان مشترک
مدل Everything DiSC زبان مشترکی را ارائه میکند که افراد میتوانند از آن برای درک بهتر خود و کسانی که با آنها در تعامل هستند استفاده کنند و سپس از این دانش برای کاهش تعارض و بهبود روابط کاری استفاده کنند.


DiSC به چه معناست؟
DiSC مخفف چهار نمایه شخصیتی اصلی توصیف شده در مدل DiSC است: D برتری، i نفوذ، S آماده بودن و C وظیفه شناسی.
افراد با شخصیت D معمولاً اعتماد به نفس دارند و بر دستیابی به نتایج نهایی تأکید دارند.
افراد با شخصیت i تمایل دارند بازتر باشند و بر روابط و تأثیرگذاری یا متقاعد کردن دیگران تأکید دارند.
افراد با شخصیت S تمایل دارند قابل اعتماد باشند و بر همکاری و صمیمیت تاکید دارند.
افراد با شخصیت C تمایل دارند بر کیفیت، دقت، تخصص و شایستگی تاکید کنند.
DiSC همچنین اولویتها (کلمات اطراف دایره) را اندازهگیری میکند و بازخورد ظریفتر و به یاد ماندنیتری را به شما ارائه میکند.
این تست به شما کمک میکند تا بیشتر درباره ترجیحات و رفتارهای خود در موقعیتهای مختلف بدانید. ممکن است نتایج تست دیسک به شما اطلاعاتی درباره تصمیمگیریهای خود، تعاملات اجتماعی، سازماندهی و پشتکار شما بدهد.با داشتن نتایج تست دیسک، شما میتوانید بهتر درک کنید که در کدام حوزهها مهارتهای بالقوه دارید و کدام مسیرها و شغلها برای شما مناسبتر هستند. این اطلاعات میتواند به شما در انتخاب رشته تحصیلی، انتخاب شغل، تشکیل تیم کاری، و حتی در مدیریت زمان و برنامهریزی کمک کند.
با این حال، باید توجه داشت که تست دیسک تنها یکی از ابزارهای ارزیابی شخصیتی است و نباید تنها به نتایج آن بسنده کرد. مهم است که همیشه با ترکیب نتایج تست با دیگر عواملی مانند علاقهها، مهارتها، تجربیات قبلی و نیازهای شغلی خود به تصمیمگیری بپردازید. همچنین، توجه به تغییرات و تکامل شخصیتی نیز بسیار مهم است.
تست دیسک برای شناسایی سبکهای رفتاری فرد استفاده میشود. این تست شامل چهار بُعد است که عبارتند از:
– تصمیمگیر (D): فردی که تصمیمگیریهای سریع و قاطعانه میگیرد و به دنبال رسیدن به نتایج سریع است.
– اجتماعی (I): فردی که توجه بیشتری به برقراری روابط اجتماعی و تعامل با دیگران دارد.
– پشتکار (S): فردی که به صورت مرتب و سیستماتیک به اهداف خود پیگیری میکند.
– اندیشمند (C): فردی که تمایل بیشتری به تحلیل و بررسی دقیق مسائل دارد.
چرا از DiSC استفاده کنیم؟
همه ارزیابیهای DiSC در هزاران سازمان در سراسر جهان، از سازمانهای دولتی گسترده و شرکتها گرفته تا سازمانهای خصوصی و کسبوکارهای کوچک استفاده میشوند. دلیل آن ساده است: پروفایل های DiSC® به ایجاد روابط کاری قوی تر و مؤثرتر کمک می کند.
DiSC چگونه کار می کند؟
سفر DiSC با یک تست ساده شروع می شود. شما یک ارزیابی کوتاه شخصیتی انجام می دهید تا مشخص کنید که در چهار نقطه مرجع شخصیتی اصلی کجا قرار می گیرید و چقدر به آن سبک ها تمایل دارید.
DiSC چه چیزی را اندازه گیری می کند؟
DiSC ابعاد شخصیت شما را اندازه گیری می کند. هوش، استعداد، سلامت روانی یا ارزش ها را اندازه گیری نمی کند. نمایههای DiSC رفتار انسان را در موقعیتهای مختلف توصیف میکنند – به عنوان مثال، نحوه واکنش شما به چالشها، نحوه تأثیرگذاری بر دیگران، سرعت ترجیحی شما، و نحوه واکنش شما به قوانین و رویهها. گرایش ها و ترجیحات یا الگوهای رفتاری را می سنجد، بدون قضاوت در مورد ارزش یا همسویی با مجموعه مهارت ها یا طبقه بندی شغل. DiSC ابزاری برای گفتگو است نه تشخیص!
در گستردهترین حالت، DiSC چهار جنبه شخصیت را اندازهگیری میکند: تسلط (D)، نفوذ (i)، ثبات (S) و وظیفهشناسی (C). اینها صفات اساسی از مدل اصلی DISC هستند.
خانواده همه محصولات DiSC در این چهار ربع گسترش می یابد و بینش بیشتری را برای اهداف خاص (مثلاً مدیریت دیگران، رهبری، فروش یا درگیری) ارائه می دهد. همه چیز DiSC هشت مقیاس (D، iD/Di، i، iS/Si، S، SC/CS، C، و CD/DC) و همچنین اولویتها را در طول فرآیند ارزیابی اندازهگیری میکند.
2- تست MBTI:
Myers-Briggs Type Indicator (MBTI) ، چارچوبی مثبت برای توسعه مادام العمر افراد
آیا تابه حال شنیدهاید که شخصی خود را به عنوان یک INTJ یا ESTP توصیف کرده باشد و شما معنی آن را ندانید؟ آنچه که این افراد می گویند، نوع شخصیت آنها بر اساس شاخص تست مایرز-بریگز یا به اختصار، تست MBTI است. ارزیابی Myers-Briggs Type Indicator(MBTI) یکی از محبوبترین ابزارهای شخصیتی در جهان است . بیش از 88 درصد از شرکتها در 115 کشور جهان از آن استفاده میکنند و به 29 زبان در دسترس است و به چارچوبی برای توسعه افراد در سطح جهانی تبدیل شده است. ارزیابی MBTI با بیش از 70 سال بینش مبتنی بر علم و پژوهش، ابزاری قوی برای خودآگاهی و بهبود است. زبانی مثبت برای درک و ارزش گذاری تفاوت های فردی فراهم می کند. ارزیابی MBTI با بینش عملی که درک و پیادهسازی آن آسان است، به هزاران سازمان و میلیونها نفر در سراسر جهان کمک کرده است تا نحوه برقراری ارتباط، یادگیری و کار خود را بهبود بخشند.
ارزیابی MBTI می تواند نحوه کار افراد با یکدیگر را تغییر دهد. تنها 14 درصد از مدیران بر این باورند که مدل سنتی سلسله مراتبی در سازمان ها مؤثر است. رهبران آیندهنگر به سمت یک مدل منعطف و متمرکز بر تیم حرکت میکنند. بینش MBTI توسعه شخصی، پشتیبانی از آموزش تیم و رهبری، مدیریت تعارض، تغییر شغل و … را افزایش میدهد. شرکتهای چند ملیتی برای زبان مشترکی که ارزیابی مایرز-بریگز برای بحث در مورد تفاوتهای بین فردی ارائه میکند، ارزش قائل هستند و آن را به عنوان عاملی برای انتخاب جهت برنامههای آموزشی و توسعه در سراسر جهان تبدیل نموده اند.
ارزیابی MBTI چگونه کار می کند؟
از طریق یک سری سوالات، ارزیابی MBTI به شما کمک می کند ترجیحات طبیعی خود را در چهار زمینه شخصیت شناسایی کنید:
چگونه انرژی را هدایت و دریافت می کنید؟ با تمرکز بر دنیای بیرون، تعامل با مردم و انجام عمل، یا با تمرکز بر دنیای درونی خود و انعکاس ایده ها، خاطرات و تجربیات؟
چگونه اطلاعات را دریافت می کنید؟ با تمرکز بر آنچه که درک می کنید با استفاده از حواس پنج گانه خود یا با دیدن تصویر بزرگ و جستجوی روابط و الگوها؟
چگونه با تجزیه و تحلیل منطقی موقعیت یا با در نظر گرفتن آنچه برای افراد درگیر مهم است تصمیم می گیرید و به نتیجه می رسید؟
چگونه با دنیای بیرون برخورد می کنید – به روشی برنامه ریزی شده، منظم یا به روشی انعطاف پذیرتر و خودجوش؟
ترجیحات طبیعی شما در این چهار زمینه شما را به یکی از 16 تیپ شخصیتی متمایز MBTI دسته بندی می کند. درک این انواع به شما بینش عینی می دهد که می توانید برای تقویت روابط حرفه ای و شخصی خود و همچنین جهت، تمرکز و انتخاب های خود استفاده کنید.
۴ معیار اصلی تست شخصیت MBTI
– برونگرا (E) یا درونگرا (I): فردی که تمایل بیشتری به تعامل با دیگران دارد یا تمایل بیشتری به تنهایی و تمرکز درونی دارد.
– حسی (S) یا شهودی(N): فردی که اطلاعات را به صورت حسی و واقعگرایانه دریافت میکند یا به صورت مبهم و نمادین دریافت میکند.
– منطقی (T) یا احساسی (F): فردی که در تصمیمگیریها بیشتر از منطق و عقل استفاده میکند یا بیشتر بر اساس احساسات و ارزشهای شخصی عمل میکند.
– قضاوت گر(J) یا ادراکی (P): فردی که تمایل بیشتری به برنامهریزی و تصمیمگیریهای قطعی دارد یا تمایل بیشتری به انعطافپذیری و مشاهدهگری دارد.
3- تست هالند:
تست شغلی هالند یک نظریه شخصیتی است که بر انتخاب شغل و حرفه تمرکز دارد. این تست افراد را بر اساس شایستگی آنها برای شش دسته مختلف شغل گروه بندی می کند. مخفف این شش RIASEC را ایجاد می کنند که این نظریه نیز معمولاً با آن شناخته می شود. این تئوری توسط جان ال. هالند در طول زندگی حرفه ای خود، از دهه 1950، توسعه یافت. نوع شناسی بر حوزه مشاوره شغلی تسلط یافته است و در بیشتر ارزیابی های رایج مورد استفاده در این زمینه گنجانده شده است.
این تست شامل شش عامل است که عبارتند از:
– واقعگرا (R) یا تخیلگرا (I): فردی که تمایل بیشتری به کارهای عملی و واقعگرایانه دارد یا تمایل بیشتری به کارهای خلاقانه و تخیلی دارد.
– محقق (A) یا هنرمند (S): فردی که به بررسی و تحقیق در مورد مسائل علمی تمایل دارد یا به انجام کارهای هنری و خلاقیت میپردازد.
– اجتماعی (S) یا تکنیکی (T): فردی که به برقراری روابط اجتماعی و کار در تیمها تمایل دارد یا به استفاده از تکنولوژی و مهارتهای فنی علاقه دارد.
– دستورالعملی (C) یا خلاق (E): فردی که تمایل بیشتری به انجام کارهای دقیق و با دستورالعمل دارد یا به انجام کارهای خلاقانه و نوآورانه علاقه دارد.
– ورزشی (S) یا طبیعت دوست (O): فردی که به فعالیتهای ورزشی و بدنی علاقه دارد یا به فعالیتهای مرتبط با طبیعت و محیط زیست علاقه دارد.
– معنوی (R) یا مادی (M): فردی که به کارهایی که ارزش معنوی و اخلاقی دارند تمایل دارد یا به کارهایی که از لحاظ مادی و اقتصادی سودآور هستند علاقه دارد.
این آزمون شامل 48 تسک است که شما باید بر اساس میزان لذت انجام هر کدام در مقیاس (1) دوست نداشتن (2) کمی دوست نداشتن (3) فرقی ندارد (4) کمی لذت بردن (5) لذت بردن از انجام کار رتبه بندی کنید. این آزمون حداکثر پنج تا ده دقیقه زمان می برد.

4- تست گاردنر:
تست گاردنر برای شناسایی هوشهای چندگانه فرد استفاده میشود. تست هوش گاردنر که توسط روانشناس هاوارد گاردنر در سال 1983 ابداع شد، چنین استنباط می کند که هوش یک واحد اندازه گیری نیست، بلکه چندگانه است. برخی ممکن است این نظریه را یک رویکرد عقل سلیم برای ارزیابی هوش بدانند، زیرا بسیاری از افراد ممکن است در یک زمینه مشکل داشته باشند اما در زمینه های دیگر برتری داشته باشند. مدلی که هوش را به توانایی های ریاضی یا علمی محدود می کند، می تواند محدود کننده باشد.
گاردنر پیشنهاد میکند که مبارزه در زمینهی هوش به این معنی نیست که شما بیهوش هستید. این میتواند به حوزههای دیگری اشاره کند که در آنها موفق میشوید، زمانی که افراد با اشکال هوشی “سنتی” ممکن است موفق نباشند، مانند هنر یا احساسات.
اقدامات گاردنر برای هوش چیست؟
گاردنر پیشنهاد کرد که هشت نوع هوش وجود دارد که همه انسان ها از آن برخوردارند، که برخی از آنها قوی تر از دیگران هستند، بسته به مشخصات منحصر به فرد شما. این اقدامات شامل دسته های زیر است.
هوش موسیقایی
ممکن است برای شخصی که از هوش موزیکال هارمونیک بالایی برخوردار باشد، آهنگسازی، درک تئوری موسیقی و نواختن یک ساز آسان باشد. یک فرد با هوش موسیقایی ممکن است بتواند آواز بخواند، ساز بنوازد، موسیقی بخواند، کلید را تشخیص دهد و صدای عالی را حفظ کند. این افراد ممکن است در حرفه یا تحصیلات موسیقی موفق شوند.
هوش بصری – فضایی
هوش بصری-فضایی به توانایی ترسیم یک تصویر بصری در ذهن اشاره دارد. به عنوان مثال، نویسندگان داستان های پرفروش ممکن است قضاوت فضایی عالی داشته باشند، شخصیت ها یا تنظیمات را در ذهن خود تجسم کرده و آنها را به کاغذ ترجمه کنند. علاوه بر این، مخترعان می توانند اختراع خود را در چشمان خود ببینند، و اغلب آنها را به ایجاد ایده یا محصولی ترغیب می کند که هرگز ساخته نشده است.
هوش کلامی-زبانی
کسانی که هوش کلامی بالایی دارند ممکن است در استفاده از کلمات برتر باشند. این افراد ممکن است نویسنده و ترانه سرا باشند. آنها می دانند از چه کلماتی استفاده کنند و می توانند به سرعت کلمات، دستور زبان و ساختار را در ذهن خود حفظ و سازماندهی کنند. این افراد همچنین ممکن است در یادگیری زبان های جدید برتر باشند.
هوش منطقی-ریاضی
هوش منطقی-ریاضی فراتر از برتری در ریاضیات است. کسانی که مهارت های تفکر انتقادی و استدلال بالایی دارند اغلب از هوش منطقی-ریاضی بالایی نیز برخوردارند. این افراد ممکن است بتوانند جنبه های متعدد یک مسئله را ببینند، معادلات ریاضی را حل کنند، از روش علمی پیروی کنند و فرمول ایجاد کنند.
هوش بدنی- حرکتی
افرادی که سطح هوش بدنی بالایی دارند به طور طبیعی در فعالیت بدنی مهارت دارند. با این حال، این ویژگی فراتر از ورزش است. اگر در دست زدن به اشیاء، رقصیدن یا بازیگری مهارت داشته باشید، ممکن است هوش بدنی بالایی داشته باشید.
این نوع هوش با بسیاری از اشکال دیگر هوش همپوشانی دارد. به عنوان مثال، هنرمندانی که با دستان خود هنر می کنند، ممکن است از هوش بدنی و بصری- فضایی بالایی برخوردار باشند. افرادی که هوش موسیقایی بالایی دارند، اگر یک ساز بخوانند یا بنوازند، ممکن است هوش بدنی بالایی داشته باشند.
هوش بین فردی
افراد با مهارت های بین فردی بالا اغلب در یک گروه به خوبی کار می کنند. آنها می توانند حالات و احساسات دیگران را بخوانند و به طور طبیعی در موقعیت های اجتماعی شهودی در نظر گرفته می شوند. با این حال، برای داشتن هوش بین فردی بالا، لازم نیست برون گرا باشید.
اگر بتوانید به راحتی مکالمه کنید، از اشتراک گذاری ایده های خود لذت ببرید و سعی کنید بهترین ها را در دیگران ببینید، ممکن است هوش بین فردی بالایی داشته باشید. چهرههای عمومی مانند معلمان، فروشندگان، مشاوران، مددکاران اجتماعی و درمانگران ممکن است رتبه بالایی در این دسته داشته باشند.
هوش درون فردی
کسانی که هوش درون فردی بالایی دارند، هوشیار هستند و از خودآگاهی بالایی برخوردارند. آنها می توانند نقاط ضعف خود را بشناسند، بدانند چگونه به یک موقعیت واکنش نشان دهند و در مورد اعمال خود فکر کنند. آنها ممکن است بیش از هر چیز به دنبال دانش برای رشد خود باشند و از شرکت در درمان یا تبدیل شدن به یک درمانگر لذت ببرند.
هوش طبیعت گرایانه
گاردنر در ابتدا هفت نوع هوش را در بالا پیشنهاد کرد. هوش طبیعی هشتمین نوع ارائه شده پس از هفت مورد اول بود.
کسانی که از هوش طبیعت گرایانه بالایی برخوردارند ممکن است در هر موقعیتی که مربوط به طبیعت باشد موفق شوند. به عنوان مثال، شکارچیان ممکن است موفق تر باشند زیرا در محیط طبیعی احساس می کنند در خانه خود هستند. یک گیاه شناس ممکن است ارتباط خاصی با گیاهان و طبیعت داشته باشد که به آنها استعداد طبقه بندی و درک حیات گیاهی می دهد. ارتباط کشاورز با زمین به آنها آگاهی می دهد که چگونه در میانه شرایط تغییر محصول برداشت کنند.
سایر اشکال هوش
گاردنر هنوز در حال رشد و توسعه نظریه خود است و در تلاش برای یافتن اشکال جدیدی از هوش و دسته بندی تجربیات انسانی است. او هوش وجودی را در نظر گرفته است، جایی که کسی با زیر سوال بردن نقش بشریت و هدف زندگی شکوفا می شود. گاردنر همچنین هوش آموزشی را بررسی کرده است، که ممکن است به کسی اجازه دهد از آموزش دیگران لذت ببرد و در محیطی که بتواند دانش را به اشتراک بگذارد، پیشرفت کند.